وارهمر شناسی (قسمت اول): همه آنچه باید در خصوص دنیای وارهمر 40000 بدانید

به گزارش وبلاگ غزل، بشریت از روی تکبرش ادعا می نماید که کهکشان از آن اوست. ولی قلمروی بشریت چیزی نیست جز چند شمع سوسوزن در تاریکی ای وسیع و گرسنه.

رساله ای من باب سرانجام ایمپریوم

مقدمه

در آینده ی تاریک و تلخ هزاره های آینده، فقط جنگ وجود دارد.

وارهمر شناسی (قسمت اول): همه آنچه باید در خصوص دنیای وارهمر 40000 بدانید

In the Grim Darkness of the far future, there is only war.

این شعار تبلیغاتی به تنهایی بخش زیادی از تاریخچه وارهمر 40000 (Warhammer 40K) را خلاصه و بعلاوه شما را برای حال وهوایی که بر این دنیا حاکم است آماده می نماید.

شاخصه اصلی سری وارهمر جنگ است، جنگ بین ارتش قدرتمند و عظیم بشریت، نیروهای وحشی ارک ها (Orks) و ارتش های شیطانی کیاس (Chaos).

از سال 1987 تا به امروز، سالی که وارهمر 40000 پا به عرصه وجود نهاد، این مجموعه تولیدات مختلفی داشته است: بازی های جنگی رومیزی مینیاتوری (Miniature Wargame)، بازی های نقش آفرینی، کتاب های داستانی، بازی های ویدیویی و غیره. تاریخچه جمعی آن چند دهه است که در حال شکل گیری بوده است.

داستان های بی تعدادی، چه رسمی و چه غیررسمی، در دنیای وارهمر 40000 تعریف شده است و خلاصه کردن آن ها در یک مقاله با این حجم غیرممکن است. بنابراین در این مقاله فقط مقدمه ای از خط زمانی حوادث و ویژگی های کلی دنیای وارهمر 40000 ارائه می گردد و مخصوص کسانی است که به تازگی با مجموعه آشنا شده اند و می خواهند به درکی ابتدایی از آن برسند. در این مقاله حوادث بسیار بسیار زیادی مورد اشاره قرار نمی گیرند و به هیچ نام نباید فکر کنید با خواندن آن به استاد وارهمر 40000 تبدیل شده اید، ولی اگر می خواهید چیزهای بیشتری درباره این دنیا یاد بگیرید و صرفاً دنبال دروازه ای برای ورود می گشت، خواندن این مقاله نقطه شروع خوبی است.

آفرینش کائنات و تمدن قدیم یگانگان

زمان دقیق و چگونگی آفرینش کائنات در دنیای وارهمر 40000 نامعلوم است، ولی نوعی حجم انرژی لرزنده اَزَلی ستاره ها و سیاره های زیادی را در سرتاسر کائنات ایجاد کرد. در طی این دوره زمانی، وقتی که بیشتر سیاره ها در حال شکل گیری و خنک شدن بودند، گونه ای از موجوداتی عظیم از جنس انرژی به وجود آمدند. این موجودات که در وجود خود گرسنگی ای سیری ناپذیر حس می کردند، در بین ستاره ها گشتند و تک به تک آن ها را از انرژی خالی کردند.

به مرور، گونه ای از موجودات هوشمند، که فقط با نام قدیم یگانگان (The Old Ones) شناخته می شوند، شروع به جمع آوری دانش و اطلاعات کردند. آن ها علاقه ای خاص به نجوم و ستاره شناسی پیدا کردند و بالاخره به فناوری لازم برای سفر بین مسافت های طولانی در فضا بدون عوارض جانبی دست پیدا کردند. آن ها با استفاده از این فناوری که تارراه (Webway) نام دارد، در کهکشان راه شیری توسعه پیدا کردند. آن ها شبکه ای گسترده در طول کهکشان به وجود آوردند که همه نقاط آن به هم وصل بودند و از این طریق، در سیاره های مختلف حیات به وجود آوردند. قدیم یگانگان قوی ترین گونه زیستی در کهکشان بودند و گفته می گردد طول عمرشان آنقدر طولانی بود که عملاً عمر جاودان داشتند.

نکران تیرها و تماس آن ها با قدیم یگانگان

در این دوره زمانی، یکی از گونه های زیستی که به هوشمندی رسید، نکران تیر (Necrontyr) بود. نکران تیرها در سیاره ای با شرایط آب وهوایی سخت زندگی می کردند که دائماً در آن طوفان های رادیواکتیوی راه می افتاد و برای همین بدنشان ضعیف و نحیف، عمرشان کوتاه و زندگی شان سخت بود. آن ها تمام منابع خود را صرف رسیدن به فناوری سفر در فضا کردند تا بتوانند خانه ای تازه برای خود پیدا نمایند و در نهایت به این فناوری دست پیدا کردند و به سفر در فضا مشغول شدند.

آن ها به استعمار سیاره های دیگر روی آوردند و سلسه های حکومتی به وجود آوردند تا این که با قدیم یگانگان تماس برقرار کردند. طبیعتاً تکنولوژی قدیم یگانگان بسیار پیشرفته تر از نکران تیرها بود، ولی چیزی که بیشتر از همه حسادت نکران تیرها را برانگیخت، جاودانگی قدیم یگانگان بود. قدیم یگانگان حاضر نشدند رازهای خود را با آن ها به اشتراک بگذارند و برای همین، نکران تیرها با هم متحد شدند تا قدیم یگانگان را از مسند قدرت پایین بکشند. درگیری های بین آن ها با نام جنگ در بهشت (The War in Heaven) شناخته می گردد.

اما این تصمیم اشتباه بود، چون تکنولوژی پیشرفته تر قدیم یگانگان شکست دادن آن ها را بسیار سخت نموده بود. مهم ترین امتیازی که قدیم یگانگان داشتند و باعث شد راحت به پیروزی دست پیدا نمایند این بود که می توانستند سریع بین ستاره ها جابجا شوند، در حالی که نکران تیرها برای جابجایی در فضا فقط سفینه هایی کند در اختیار داشتند.

نکران تیرها به نکران ها تبدیل می شوند

نکران تیرها تسلیم شدند و آتش جنگ سرد شد. در مدت آتش بس، آن ها فرصت پیدا کردند تا برای انتقام نقشه بریزند. آن ها موجوداتی را کشف کردند که حتی از قدیم یگانگان هم قدمت بیشتری داشتند. آن ها برای این موجودات نام (Ctan) را برگزیدند که معنی آن اخترخدایان یا اخترخون آشام ها است.

کتان ها از جنس انرژی بودند، برای همین آسیب زدن به آن ها سخت بود و قدرتی فراتر از تصور داشتند. معین نیست که نکران تیرها چطور پیروز شدند با کتان ها ارتباط برقرار نمایند، ولی تصمیم گرفتند برای آن ها کالبد فیزیکی بسازند تا آن ها بهتر بتوانند دنیای مادی را درک نمایند.

نکران تیرها کتان ها را به نام خدای خود انتخاب کردند و به پرستش شان مشغول شدند. کتان ها از پرستیده شدن خوششان آمد و در پی آن ، به شکلی بی رحمانه نکران تیرها را به بردگی گرفتند. کتان ها به نکران تیرها قول دادند که آن ها را جاودانه خواهند کرد، ولی قبلش آن ها باید فکر شان را به بدن های فلزی منتقل نمایند. نکران تیرها این کار را انجام دادند و در جریان این کار قدرت فکری شان تحلیل رفت و به گونه جاندار تازهی به نام نکران (Necron) تبدیل شدند.

کتان ها جنگ راه می اندازند

کتان ها دنبال روح هایی برای بلعیدن بودند، برای همین نکران تیرها را گول زدند تا در جهت تبدیل شدن به نکران ها، روح خود را به آن ها تسلیم نمایند. ولی گرسنگی آن ها به این راحتی ها رفع نمی شد، بنابراین دوباره آتش جنگ با قدیم یگانگان را شعله ور کردند. آن ها پیروز شدند به تارراه وارد شوند و در طول کهکشان توسعه پیدا نمایند و در این جهت ده ها میلیون موجود را قلع وقمع کردند.

به مرور زمان، قدیم یگانگان منقرض شدند (هرچند این موضوع قطعی نیست) و بعد از آن ، نکران ها علیه خدایانشان قیام کردند، چون پی بردند که خدایان شان آن ها را گول زده بودند تا روح شان را به آن ها تسلیم نمایند.

در جریان این قیام، باز هم میلیون ها نکران کشته شدند، ولی کتان ها هم از هم گسسته شدند و قدرت مرکزی شان را از دست دادند، چون نمی شد آن ها را کامل نابود کرد.

الدارها

یکی از گونه های جاندار که در این مبارزه به نکران ها ملحق شدند الدارها (The Eldars) بودند. الدارها گونه ای از موجودات زنده بودند که قدرت بالایی در استفاده از قابلیت های فکری یا سایکیک (Psychic) داشتند و گونه ای پیشرفته به حساب می آمدند. الدارها پیروز شدند از قدیم یگانگان بیشتر دوام بیاورند و از نکران ها متنفر بودند.

نکران ها به خاطر سال های زیادی که در جنگ سپری نموده بودند ضعیف شده بودند و می دانستند که به زودی الدارها به نژاد غالب در کهکشان تبدیل خواهند شد، برای همین تصمیم گرفتند تا وارد حالت استاسیس (Stasis) شوند تا فردا روزی، وقتی که فرصت عرض اندام داشتند، به زندگی برگردند.

پیش بینی آن ها درست از آب عایدی و الدارها به نژاد غالب در کهکشان تبدیل شدند. آن ها با استفاده از تارراه قدیم یگانگان به راحتی بین ستاره ها جابجا شدند، سیاره های زیادی را تصرف کردند و رقیب های احتمالی شان (مثل ارک های وحشی) را تا حاشیه ی فضا عقب راندند. به مدت میلیون ها سال، الدارها بر ستاره ها حکومت کردند و در این بین گونه های زیستی دیگر هم در خفا تکامل پیدا کردند. یکی از این گونه ها نژاد نوپای انسان بود.

وارپ، دنیا غیرمادی و خدایان کیاس

زیر بعد فیزیکی دنیای که ما در آن زندگی می کنیم و با نام متریوم (Materium) شناخته می گردد، بعد دیگری به نام ایمِتِریوم (Immaterium) وجود دارد که با نام رایج تر وارپ (The Warp) شناخته می گردد. وارپ هیچ شکل و قالبی ندارد و قوانین فیزیکی و زمانی بر آن حاکم نیستند، ولی این فضا با انرژی ای به نام کیاس پر شده است.

وارپ به وسیله احساسات، باورها و روح های همه موجوداتی که در دنیا واقعی زندگی می نمایند، به وجود آمده و مطابق با آن ها تغییر پیدا می نماید. وارپ محیطی بی ثبات و غیرقابل پیش بینی است و موجودات خاصی در آن زندگی می نمایند که کیاس آن ها را به وجود آورده است و انسان ها از آن ها با نام شیاطین (Demons) یاد می نمایند. عظیم ترین این موجودات خدایان کیاس یا قدرت های ویران گر (Ruinous Powers) خطاب می شوند. آن ها نیروهای کیاس را تحت فرمان خود گرفته اند، به امید این که بتوانند با آن ها وارد متریوم شوند و هر دو قلمرو را تحت کنترل خود درآورند.

تعداد خدایان کیاس زیاد است، ولی بیشتر اوقات ما با چهار خدای اصلی سر و کار داریم:

1. کورن (Khorne): خدای خون (The Blood God)

2. زینچ (Tzeentch): تغییردهنده راه ها (The Changer of the Ways)

3. نورگل (Nurgle): ارباب پوسیدگی (The Lord of Decay)

4. اِسلِنش (Slaanesh): ارباب لذت

هر خدا فکریتی تک بعدی دارد و از یک احساس یا مفهوم واحد به وجود آمده که تعداد زیادی موجود زنده آن را حس می نمایند یا به آن اعتقاد دارند.

سه تا از این خدایان، یعنی کورن، زینچ و نورگل، حدوداً 8000 سال قبل از میلاد مسیح به وجود آمدند و علتش هم نژاد نوظهور بشریت بود. البته با توجه به این که زمان در وارپ معنی ندارد، از لحاظ تکنیکی آن ها همواره وجود داشته اند.

تولد امپراتور

تقریباً در همین دوران بود که مردی در ترا (Terra)، سیاره انسان ها پا به عرصه وجود گذاشت که ده ها هزار سال بعد به مقام امپراتور بشریت (The Emperor of Mankind) نائل گشت. در این دوران، تعدادی انسان با قدرت سایکیک وجود داشتند که شامان (Shaman) نام داشتند. شامان ها می توانستند بعد از مردن، با جذب قدرت از وارپ دوباره خود را زنده نمایند.

پس از پی بردن به تهدید در حال توسعه کیاس، هم برای روح های خودشان و هم کل انسان ها، به این نتیجه رسیدند که باید دست به کاری خطیر بزنند تا مانع از انقراض بشریت شوند. آن ها تصمیم گرفتند با هم پیمان خودکشی مشترک ببندند که مطابق آن، همه یشان باید در آن واحد می مردند و قدرت وارپ را روی یک مرد واحد متمرکز می کردند. این مرد امپراتور بود؛ یا حداقل این یکی از داستان هایی است که تعریف می گردد.

داستان های دیگر می گویند که پدر و مادر امپراتور انسان های عادی بودند و او به طور طبیعی به دنیا آمد، ولی در تاریخ بشریت هیچ کس به میزان او قدرت های سایکیک نداشته است.

حقیقت ماجرا هرچه که باشد، چیزی که عوض نمی گردد این است که امپراتور حقیقتاً مردی قدرتمند با عمر جاودان بود که پیشرفت بشریت را از ابتدا دیدن کرد و در خفا قدرت های سایکیک خود را تقویت نمود.

عصر ترا

در عصری که با نام عصر ترا (The Age of Terra) شناخته می گردد، هزاران سال گذشت و بشریت در نهایت به تکنولوژی سفر در فضا دست پیدا کرد. انسان ها مریخ، قمرهای مشتری، زحل و نپتون را استعمار کردند. مارس زمینی سازی (Terraform) شد و به نماد ایده آل های فناوری و پیشرفت بشریت تبدیل شد.

می گویند که در عصر ترا امپراتور دائماً هویت های مختلف اتخاذ می کرد و هر از گاهی به بشریت مشاوره ارائه می داد، ولی هیچ گاه رهبری بشریت را مستقیماً بر عهده نگرفت.

عصر فناوری

در نهایت بشریت پیروز شد از منظومه شمسی خارج گردد و این اتفاق شروعگر عصر فناوری (Age of Technology) بود. روزهای اولیه عصر تکنولوژی همچنان فرایند کندی داشتند، چون سفینه های ساخت انسان که پایین تر از سرعت نور حرکت می کردند، سالیان دراز در فضا سرگردان بودند تا بین مقصدهای مختلف جابجا شوند و ارتباط استعمارگران عملاً با زمین یا ترا قطع می شد. این استعمارگران اولیه که بین ستاره ها جابجا می شدند، باید توانایی این را داشتند تا مستقل از زمین و منابعش زنده بمانند و به همین ترتیب، فرهنگ منحصربفرد خود را پیدا کردند.

اختراع وارپ درایو و گلار فیلد

در هزاره هجدهم، دو اختراع تازه باعث شد که جهت پیشرفت بشریت عوض گردد: این دو اختراع وارپ درایو (The Warp Drive) و گلار فیلد (Gellar Field) بودند.

وارپ درایو به سفینه ها اجازه می دهد به وارپ وارد یا از آن خارج شوند. این قابلیت بسیار به نفع بشریت بود، چون همان طور که اشاره شد، بر وارپ قوانین فیزیکی و زمانی دنیای واقعی حاکم نیست. بنابراین یک سفینه می تواند طی سفری کوتاه در وارپ، از جایی سر در بیاورد که رفتن به آنجا در حالت عادی چندین سال نوری طول می کشید.

البته در صورتی که یک شخص سایکیک در سفینه حاضر نباشد تا آن را در وارپ راهنمایی کند، این کار طی جهش های کوتاه انجام می گردد، طوری که با هر جهش، سفینه فقط چند سال نوری معدود جابجا می گردد. هدف از این کار این است که سفینه به طور شدیدی از جهت منحرف نگردد. به لطف این اختراع، جابجایی بین ستاره ها شدیداً سرعت گرفت و به استاندارد تازه برای سفرهای فضایی انسان ها تبدیل شد.

با این حال، باید در نظر داشت وارپ به شدت خطرناک است و اگر سفینه ای بدون محافظ در آن سفر کند، ممکن است به سرعت تحت محاصره نیروهای کیاس دربیاید و هم خود سفینه و هم ساکنینش طعمه آن ها شوند.

اینجاست که اختراع دوم یعنی گلار فیلد کاربرد خود را نشان می دهد. این وسیله یک حباب محافظ دور سفینه ایجاد می نماید که از جنس متریوم است. این حباب محافظ به شیاطین و نیروهای دیگر اجازه نمی دهد به سفینه نزدیک شوند. بدون گلار فیلد، جهش در وارپ به تجربه ای وحشتناک و کوتاه تبدیل خواهد شد.

آفرینش جهتیاب ها

بشریت آهسته و پیوسته، با یادگیری درس های تازه، پیروز شد به منظومه های نزدیک خود توسعه پیدا کند. انسان ها به وسیله علم ژنتیک انسان هایی جهش یافته به نام جهتیاب ها (The Navigators) را آفریدند: اشخاص سایکیکی که از استعداد خاص جهتیابی در وارپ برخوردارند.

در صورتی که به هنگام سفر در وارپ جهتیاب در سفینه حاضر باشد، سفینه می تواند مسافت های طولانی تری را طی کند، بین جریان های مختلف جابجا گردد و از نواحی خطرناک پرهیز کند. جهتیاب ها فرایند تاسیس مستعمره ها و همکاری و تجارت بین سیاره ای را بهبود بخشیدند.

این دوران نقطه عطفی برای پیشرفت تکنولوژیکی بشر بود. انسان ها هوش مصنوعی های پیشرفته طراحی کردند و سیستم هایی به وجود آوردند که کل دانش تکنولوژیک بشر در آن ها نهفته بود.

عصر تقلا

با این حال، این عصر طلایی هم تاریخ انقضا داشت. علت اصلی اش هم افزایش افراد سایکیک بود، چون این افراد رابط بین دنیای واقعی و وارپ بودند و ساکنین وارپ از آن ها به نام فانوس دریایی برای ورود به متریوم استفاده کردند.

طوفان های سهمگینی از وارپ (به اصطلاح Warp Storm) وارد متریوم شدند و باعث شدند گذر کردن از برخی نواحی و به طور کلی، سفر در فضا بسیار خطرناک تر گردد. غیر از این، جنگ با هوش مصنوعی هایی که علیه بشریت قیام نموده بودند، شرایط را برای بشریت سخت ترکرد و در نتیجه، اتحاد بشریت سست شد.

سیاره هایی که برای تامین مایحتاج شان به سیارات دیگر وابسته بودند، به قحطی و گرسنگی دچار شدند و حدود هزاره بیست وپنجم عصر تقلا (The Age of Strife) شروع شد. عصر تقلا دورانی تاریک و خونین برای بشریت بود. در این عصر جوامع انسانی به انزوا دچار شدند و از همه طرف به آن ها حمله می شد: از طرف شیاطین وارپ، انسان های جهش یافته و بیگانه های متخاصم، به ویژه ارک ها.

ارک ها موجودات شبه انسان وحشی و سبزپوستی هستند که کل فکر و ذکرشان جنگ است. با این که آن ها چندان باهوش نیستند، ولی تعدادشان آنقدر زیاد است که اگر با هم همکاری نمایند، به نیرویی بسیار خطرناک تبدیل می شوند. ارک ها در عصر تقلا متوجه ضعف انسان ها شدند و تعدادی از سیاره های تحت کنترل انسان ها را تصرف کردند.

اطلاعات زیادی از عصر تقلا در دسترس نیست، ولی اطلاعاتی درباره مریخ و زمین موجود است. پیش تر اشاره شد که مریخ به نماد ایده آل های فناوری و پیشرفت بشریت تبدیل شد. با این که این بیانیه درست است، ولی ساکنین مریخ فراتر از این بیانیه رفتند.

پیدایش فرقه مکانیکوس در مریخ

مهندس ها و تکنسین های مریخ به مرور زمان مذهب تازهی به نام مکانیکوم (Mechanicum) را به وجود آوردند که بعداً با نام فرقه مکانیکوس (The Cult Mechanicus) شناخته شد. آن ها به پرستش خدایی ماشینی به نام آمنی سایا (Omnissiah) مشغول شدند، چون در نظر آن ها دانش تجسم خدا در دنیای مادی بود و آمنی سایا هم سرچشمه کل دانش بود.

پیروان این مذهب بسیاری از اعضای بدنشان را با اندام ماشینی جایگزین کردند تا به خدایشان نزدیک تر شوند. آن ها تعداد زیادی تشریفات و رسوم ابداع کردند که باید به هنگام استفاده از ماشین ها اجرا می شدند.

تکنوکشیش های (Tech-Priests) مکانیکوم پیروز شدند مارس را متحد نمایند و به وسیله وارپ، گروه هایی را به نقطه های مختلف فضا اعزام کردند تا سیاره های ساخت وساز (Forge Worlds) تازهی را با الهام از شمایل مریخ استعمار نمایند.

از طرف دیگر، در عصر تقلا، زمین در نابودی و جنگ های داخلی غرق شد و بازماندگان این سیاره که زمانی غرق در شکوه و عظیمی بود، مشغول درگیری با یکدیگر شدند تا کنترل خود را قلمروی کوچکی که در اختیارشان بود از دست ندهند.

اربابان جنگ و تکنوبربرها (Technobarbarians) دائماً در سیاره جنگ به پا کردند تا این که شخص امپراتور تصمیم گرفت وارد عمل گردد و فرایند متحدسازی را شروع کند. او تمام کسانی را که موافقت کردند به او ملحق شوند جمع کرد و هرکس را که به مخالفت از او برخاست، درهم کوبید. در طی این فرایند، او با استفاده از عظیم ترین تکنیک های مهندسی ژنتیک (و طبق گفته برخی، نیروهای وارپ)، بیست ابرانسان به وجود آورد که پرایمارک ها (The Primarchs) نام داشتند.

پیدایش پرایمارک ها، مارین های فضایی و شروع عصر ایمپریوم

هرکدام از پرایمارک ها بخشی از دی ان ای امپراتور را با خود حمل می کردند و برای همین فرزندان او به حساب می آمدند. پرایمارک ها طوری طرحی شده بودند تا سریع تر، قوی تر، درشت تر، سرسخت تر و باهوش تر از انسان های عادی باشند. اما متاسفانه، پس از به وجود آمدن پرایمارک ها، نیروهای کیاس پیروز شدند تا این پرایمارک های تازه متولدشده را به وسیله وارپ در نقطه های مختلف کهکشان پراکنده نمایند.

پرایمارک ها زنده بودند، ولی خارج از دسترس امپراتور. برای همین امپراتور تصمیم گرفت از دی ان ای پرایمارک ها استفاده کند تا ابرانسان های بیشتری بسازد. این ابرانسان ها به میزان پرایمارک ها خارق العاده نبودند، ولی از انسان های عادی در جنگ توانایی به مراتب بیشتری داشتند. امپراتور با استفاده از آن ها بقیه بازماندگان بشریت را متحد کرد. این افراد با نام مارین های فضایی (Space Marines) شناخته می شوند.

تعداد مارین های فضایی در ابتدا خیلی زیاد نبود، ولی امپراتور از مارین های اولیه استفاده کرد تا در جریان جنگ ّهای متحدسازی (The Wars of Unification)، زمین را تصرف کند. پس از تصرف زمین، عصر ایمپریوم (The Age of Imperium) شروع شد.

(توضیح مترجم: در منبع اصلی به این موضوع اشاره نشده، ولی امپراتور قبل از مارین های فضایی و پرایمارک ها جنگجوهای رعد (Thunder Warriors) را به وجود آورد. آن ها به نوعی نسخه اولیه مارین هایی فضایی بودند، ولی به خاطر ایرادهای ژنتیکی و عدم ثبات روانی امپراتور آن ها را با پرایمارک ها و پس از آن ، مارین های فضایی جایگزین کرد.)

سقوط الدارها

در بقیه قسمت های کهکشان، الدارهای غالب هم شاهد سقوط خود بودند. امپراتوری الدار بخش زیادی از کهکشان راه شیری را کنترل می کرد و یوتوپیاهای بی تعدادی ساخته بود. کار یدی یا زحمت فیزیکی دیگر منسوخ شده بود و درگیری های نظامی هم به طور کامل به وسیله ماشین ها انجام می شد. این موضوع باعث شد که الدارها زمان زیادی داشته باشند تا به خواسته های خود بپردازند. هدونیسم (Hedonism) یا لذت جویی بین الدارها رواج پیدا کرد. تمرکز الدارها به کل به کسب لذت معطوف شد و امیال آن ها هم به مرور تاریک تر و تاریک تر شد.

بین الدارها خشونت شدت گرفت و قوانین و اخلاقیات اهمیت خود را از دست دادند. تعدادی فرقه به وجود آمدند که هرکدام به جنبه های مختلف دانش و لذت های آرکین (Arcane) اختصاص داشت.

در نتیجه این سقوط همگانی به سمت اسراف و لذت جویی، یک خدای کیاس تازه به وجود آمد: اسلنش، ارباب لذت های تاریک. امپراتوری الدارها در انفجاری از خون، آتش و هیجان از هم فرو پاشید.

الدارهای به جای مانده در سفینه های زنده ای به نام کرفت ورلد (Craftworld) پناه گرفتند و در آن ها به گردش در کهکشان مشغول شدند. اکنون آن ها سایه ای از شکوه گذشته یشان بودند.

پیمان امپراتور با پیروان مذهب مکانیکوم

امپراتوری امیدوار بود پس از پراکنده شدن انسان ها در کهکشان به خاطر حوادث عصر تقلا، بشریت را زیر یک پرچم متحد کند. او با مکانیکوم مریخ توافق کرد تا به او ملحق شوند. با این که او از وابستگی آن ها به مذهب و تعصب هایشان متنفر بود، ولی می دانست که به دانش فنی شان احتیاج دارد.

به مکانیکوم اجازه داده شد تا کنترل سیاسی و مذهبی انحصارطلبانه خود را در مریخ و هر سیاره ساخت وساز دیگر حفظ نمایند، ولی شرطش این بود که احتیاجهای ایمپریوم (Imperium) تازه تاسیس بشریت را در زمینه تامین اسلحه ، سفینه و متخصص های فنی رفع نمایند. نشان تازهی طراحی شد تا نماینده این پیمان باشد و امپراتور هم نهضت عظیم (The Great Crusade) خود را شروع کرد.

نهضت عظیم

نهضت عظیم عظیم ترین جنبش نظامی ای بود که بشریت ترتیب داد. این نهضت 200 سال طول کشید و میلیون ها سرباز در آن دخیل بودند، چه مارین های فضایی، چه اعضای ارتش امپراتوری. امپراتور بسیاری از کارخانه هایی را که برای ساختن سفینه و ماشین های جنگی لازم بودند، دوباره راه اندازی کرد و همراه با ناوگان فضایی اش به فضا رفت.

طولی نکشید که او هوروس (Horus)، یکی از پرایمارک هایش را روی سیاره ای در منظومه ای نزدیک به زمین پیدا کرد. هوروس و امپراتور به سرعت پیوندی قوی با هم برقرار کردند، ولی به مرور زمان، امپراتور همه فرزندهای گمشده اش را پیدا کرد. کنترل هر لژیون از مارین های فضایی به یکی از پرایمارک ها سپرده شد و در این دوره مارین های فضایی بیشتری به وجود آمدند.

در نهضت عظیم انسان ها با بیگانگان، دشمنان انسانی و نیروهای کیاس مبارزه کردند. بیگانگان و شیاطین شکست خوردند و سیاره های از دست رفته انسان ها یا به طور صلح آمیز یا به زور به قلمروی ایمپریوم برگردانده شدند. خرافات و تعصب های مذهبی ریشه کن شدند و با حقیقت امپراتوری (The Imperial Truth) جایگزین شدند. حقیقت امپراتوری ایدئولوژی ای بود که امپراتور آن را به وجود آورد و پایه واساس آن منطق و عقلانیت بود.

پیروزی عظیم علیه ارک ها در سیاره اولانور (Ullanor)، که تا حد زیادی مدیون کوشش های هوروس بود، نقطه عطف نهضت عظیم به حساب می آمد. در جشن عظیمی که پس از پیروزی برپا شد، امپراتور اعلام نمود که دیگر رهبری نهضت عظیم را بر عهده ندارد و می خواهد به زمین برگردد. او هوروس را به نام جانشین خود انتخاب کرد و درجه نظامی تازه استاد جنگ (Warmaster) را به او عطا کرد. بدین ترتیب کل قدرت نظامی ایمپریوم در اختیار هوروس قرار داده شد.

ارتداد هوروس

این اتفاق به یک سری از حساس ترین و مهم ترین سلسله وقایع در تاریخچه بشریت منجر شد که با نام ارتداد هوروس (Horus Heresey) شناخته می گردد. اتفاقات مربوط به ارتداد هوروس در یک سری رمان با جزئیات زیاد توضیح داده شده اند (تعداد این رمان ها تا سال 2021 پنجاه ونه عدد است) و خلاصه کردن آن ها در یک سری مقاله هم کار سختی است، چه برسد به یک مقاله.

ولی کلیت ماجرا از این قرار است که خدایان کیاس با سوءاستفاده از حس بلندپروازی هوروس و حس این که امپراتوری در گذشته او را ول نموده بود، او را وسوسه کردند تا به دشمن ایمپریوم بشریت تبدیل گردد. هوروس هم تنها کسی نبود که تحت تاثیر کیاس نهاده شد. به خاطر فساد وارپ و موقعیت هوروس به نام رهبر نظامی، نیمی از اعضای ایمپریوم دشمن یکدیگر شدند. این جنگ داخلی 9 سال طول کشید و تریلیون ها انسان در جریان آن کشته شدند و در نهایت با دوئل هوروس و امپراتور زمین جنگ سرانجام گرفت.

در جریان دوئل بین این دو موجود افسانه ای، امپراتور قدرت سایکیک فوق العاده اش را به حد نهایت رساند و با یک حمله جانانه هوروس را نابود کرد. بدین ترتیب جنگ داخلی تمام شد. با این حال، فشار ناشی از این کار آنقدر زیاد بود که امپراتور در یک قدمی مرگ نهاده شد. او در دستگاه حیات بخشی به نام مسند طلایی (The Golden Throne) قرار داده شد تا زنده بماند.

پس از ارتداد هوروس شرایط در ایمپریوم بشریت تغییر کرد. مثلاً:

1. میزان لژیون های مارین های فضایی محدود شد تا هیچ گروهی، در صورت سقوط به کیاس، نتواند تهدیدی جدی برای ایمپریوم به حساب بیاید.

2. ارتش امپراتوری به گارد امپراتوری و ناوگان امپراتوری تقسیم شد که هرکدام سلسله مراتب قدرت مجزای خود را داشتند.

3. اعضای شورای ترا (The Council of Terra)، که زمانی کارشان مشورت دادن به امپراتور بود، به اربابان عالی ترا (The High Lords of Terra) تبدیل شدند که کارشان تفسیر اراده امپراتور و حکومت در مقام جانشینان او بود.

4. لژیون های انسان های خیانت کار که کیاس فاسدشان نموده بود، تحت تعقیب نهاده شدند و به عقب رانده شدند، ولی در آن واحد ایمپریوم مجبور بود با ارتش بیگانگان جورواجور هم دست وپنجه نرم کند؛ خصوصاً ارک ها که عظیم ترین حمله تاریخ خود را ترتیب دادند و ایمپریوم و مارین های فضایی فداکاری زیادی کردند تا جلوی آن را بگیرند.

5. شاید واضح ترین تغییر، تغییر نگاه ایمپریوم به شخص امپراتور بود. مدتی می شد که تعدادی فرقه به وجود آمدند که امپراتور را به نام خدایی زنده پرستش می کردند، ولی پس از جریان های ارتداد هوروس خداانگاری امپراتور محبوبیت چشم گیری پیدا کرد. به مرور زمان، پرستش امپراتور به مذهب رسمی ایمپریوم تبدیل شد و از آن به بعد، مخالفت با ایمپریوم به چشم کفرگویی و ارتداد دیده می شد.

شخص امپراتور به طور فیزیکی تحلیل رفت، ولی فکرش در وارپ زنده ماند و مثل یک فانوس دریایی، به جهتیابی سفینه ها در فضای وارپ یاری کرد. ایمپریوم بشریت همچنان در کهکشان درگیر جنگ با بیگانه ها، کافرها، خیانت کارها و در کل هرکسی بود که از او خوششان نمی آمد.

هزاره چهل ویکم: نکران ها و تیرانیدها هم وارد میدان می شوند

حالا می رسیم به هزاری چهل ویکم، هزاره ای که نام فرنچایز، وارهمر 40000، به آن اشاره دارد. همان طور که احتمالاً حدس زده اید، هزاره چهل ویکم بستر زمانی اصلی برای بسیاری از داستان هایی است که در این دنیا تعریف شده است. موضوع بیشتر این داستان ها جنگ های هولناکی است که در این هزاره رخ داده اند.

در ادامه به دو واقعه مهم اشاره می کنم که کهکشان راه شیری را بیشتر در خونریزی و وحشت فرو بردند.

1. نکران ها، که نزدیک به شصت میلیون سال در استاسیس به سر برده بودند، بالاخره در حال بیدار شدن بودند. علت بیدار شدنشان هم انسان های نگون بختی بود که ناخواسته با مقبره هایشان برخورد می کردند. بسیاری از نکران ها به خاطر نقص فنی خواب طولانی استاسیس کشته شدند، ولی تعداد نکران هایی که بدون مشکل بیدار شدند در حدی بود که بتوانند مشکل ایجاد نمایند، خصوصاً به لطف تکنولوژی پیشرفته و قابلیت منحصربفردشان که به آن ها اجازه می داد پس از مرگ در کالبدی تازه به حیات ادامه دهند.

2. واقعه مهم دیگر، که حتی از ظهور نکران ها هم وحشتناک تر بود، ظهور گونه تیرانید (Tyranid) بود. تیرانیدها گونه ای از موجودات بیگانه است که جمعیت شان به چندین تریلیون می رسد، ولی در عمل یک ابرارگانیسم واحد هستند. یک خرد جمعی (Hive Mind) همه تیرانیدها را کنترل می نماید و این موضوع باعث شده که تیرانیدها از اتحاد و هماهنگی ای بی سابقه بین موجودات کهکشان برخوردار باشند.

تیرانیدها در کهکشان سرازیر می شوند و هرگونه ماده زیستی ای را که سر راهشان قرار می گیرد، می بلعند تا با سرعت بیشتری تکامل پیدا نمایند و تولیدمثل نمایند. بعلاوه آن ها می توانند در اشخاص تخمی بکارند که آن ها را شدیداً ترغیب به جفت گیری و تولیدمثل می نماید. بدین ترتیب، دی ان ای تیرانید به فرزند آن شخص منتقل می گردد و هایبریدی به وجود می آورد که او هم تمایل دارد جفت گیری کند و دی ان ای تیرانید را در کل سیاره پخش کند، اغلب بدون این که کسی از این موضوع باخبر گردد. در نهایت، هایبریدها انقلابی جمعی راه می اندازند و سیاره را در آشوب مطلق غرق می نمایند. هدف آن ها از این کار این است که کار تسخیر و بلعیدن سیاره را برای ارتش تیرانید ساده تر نمایند. تیرانیدها از جایی خارج از کهکشان راه شیری به داخل آن آمدند و یکی از عظیم ترین تهدیدها برای بشریت به تعداد می آیند.

شکاف عظیم و پیدایش ایمپریوم تاریک

یکی از مهم ترین اتفاقات اخیر، که در اواخر هزاره چهل ویکم رخ داد، ایجاد شکاف عظیم (The Great Rift) در متریوم یا همان دنیا مادی بود که باعث شد کهکشان به دو نیم تقسیم گردد. نیروهای کیاس حملات خود را به سیاره هایی که از قلمروی متحد ایمپریوم و نور راهنمایی امپراتور خارج شدند و اکنون با نام ایمپریوم تاریک (The Dark Imperium) شناخته می شدند، شروع کردند.

با وجود تیرانیدها، نکران ها، ارک ّها، الدارها، کافران، خیانت کاران و خدایان و شیاطین کیاس آینده بشریت بسیار تاریک به نظر می رسد.

اگر احیاناً شخصی هستید که آشنایی عمیقی با دنیای وارهمر 40000 دارد، شاید اعصاب تان از حجم مطالبی که مورد اشاره قرار نگرفته اند خرد گردد. اگر کلاً با دنیای وارهمر آشنایی ندارید، شاید از حجم دنیاسازی مجموعه و تاریخچه طولانی آن گیج شده باشید. با این حال، اگر جزو آشنایان تازه مجموعه هستید، با خواندن این مقاله باید بتوانید به نتیجه برسید که آیا دنیای وارهمر 40000 و محصولات آن توجه تان را جلب خواهد نمود یا نه. اگر مارین های فضایی ابرانسان، ارک های وحشی، تیرانیدهای هیولامانند یا تکنوکشیش های آدپتوس مکانیکوس توجه شما را جلب نموده اند، می توانید شاد باشید، چون که در مقالات آینده مفصل تر به آن ها و دنیای خشن، سرد، گزاف و هیجان انگیز وارهمر 4000 پرداخته خواهد شد.

منبع: کانال یوتوب The Exploring Series

منبع: دیجیکالا مگ

به "وارهمر شناسی (قسمت اول): همه آنچه باید در خصوص دنیای وارهمر 40000 بدانید" امتیاز دهید

10 کاربر به "وارهمر شناسی (قسمت اول): همه آنچه باید در خصوص دنیای وارهمر 40000 بدانید" امتیاز داده اند | 4.6 از 5
امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "وارهمر شناسی (قسمت اول): همه آنچه باید در خصوص دنیای وارهمر 40000 بدانید"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید